English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (892 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
color anomia U زبان پریشی نامی رنگها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anomia U زبان پریشی نامی
logopathy U زبان پریشی
aphasia U زبان پریشی
dysphasia U زبان پریشی
expressive aphasia U زبان پریشی بیانی
agrammatism U زبان پریشی نحوی
sensory aphasia U زبان پریشی حسی
motor aphasia U زبان پریشی حرکتی
conduction aphasia U زبان پریشی رسانشی
broca's aphasia U زبان پریشی بروکا
receptive aphasia U زبان پریشی دریافتی
anarthria U زبان پریشی گفتاری
semantic aphasia U زبان پریشی معنایی
visual aphasia U زبان پریشی دیداری
aphrasia U زبان پریشی نحوی
dysphrasia U زبان پریشی نحوی
paraphemia U زبان پریشی بیانی
auditory aphasia U زبان پریشی شنیداری
acataphasia U زبان پریشی نحوی
amnestic aphasia U زبان پریشی یاد زدایشی
dyseneia U زبان پریشی کری زاد
realize U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
Colors [American English] U رنگها
collage U هنراختلاط رنگها
collages U هنراختلاط رنگها
flight of colors U پرش رنگها
color disk U گرده رنگها
color circle U دایره رنگها
chromatics U علم رنگها
chromatic U مربوط به رنگها
ignominy U بد نامی
depravement U بد نامی
illustrious U نامی
calumny U بد نامی
depravation U بد نامی
calumnies U بد نامی
matronymic U مادر نامی
nominal length U طول نامی
famous U معروف نامی
rated value U مقدار نامی
nominal size U اندازه نامی
nominal frequency U فرکانس نامی
rated fatigue limit U حد دوام نامی
nominal diameter U قطر نامی
design size U اندازه نامی
allocated time U زمان نامی
patronymic U پدر نامی
rated output U توان نامی
color sorting test U ازمون دسته بندی رنگها
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
rated pay load U بار مفید نامی
to be called U به نامی خوانده شدن
frequency range U محدوده فرکانس نامی
motor rating U توان نامی موتور
frequency range U حیطه فرکانس نامی
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
nominal bandwidth U پهنای باند نامی
traducement U بدنام سازی بد نامی
impedance voltage U ولتاژاتصال کوتاه نامی
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
toponymic U وابسته به مکان نامی
BPP U چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
BPP U هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
thinner U حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
cock a doodle doo U نامی که بچه بخروس میدهد
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
heraclidae U اولادهرکول پهلوان نامی یونان
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hercules U پهلوان نامی اساطیریونان و روم
The color harmony in nature is very interesting. U هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy U ذکر اسامی نواحی مکان نامی
shaken U وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
dyslexia U خوانش پریشی
apraxia U کنش پریشی
paralogia U استدلال پریشی
asymbolia U نماد پریشی
dyscalculia U محاسبه پریشی
dyskinesia U حرکت پریشی
agnosia U ادراک پریشی
psychosis U روان پریشی
dyspraxia U کنش پریشی
acatalepsia U استدلال پریشی
parapraxia U کنش پریشی
parapraxis U کنش پریشی
the porch U رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
symbolically U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
log in name U نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
organic psychosis U روان پریشی عضوی
oral dyskinesia U حرکت پریشی دهانی
pibtokto U نوعی روان پریشی
reactive psychosis U روان پریشی واکنشی
anosognosia U ادراک پریشی نقیصهای
uraniscolalia U گفتار پریشی کامی
autotopagnosia U ادراک پریشی اندامی
functional psychosis U روان پریشی کارکردی
unipolar psychosis U روان پریشی یک قطبی
tongu praxia U کنش پریشی زبانی
korsakoff's psychosis U روان پریشی کرساکف
auditory agnosia U ادراک پریشی شنیداری
prison psychosis U روان پریشی زندان
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
simultanagnosia U ادراک پریشی همزمانی
barbaralalia U گفتار پریشی لهجهای
tardive dyskinesia U حرکت پریشی دیررس
wihtiko psychosis U روان پریشی ویهتیکو
affective psychosis U روان پریشی عاطفی
alcoholic psychosis U روان پریشی الکلی
circular psychosis U روان پریشی ادواری
symbiotic psychosis U روان پریشی وابستگی
windigo psychosis U روان پریشی ویندیگو
senile psychosis U روان پریشی پیری
buffonery psychosis U روان پریشی لودگی
color agnosia U ادراک پریشی رنگ
sensory apraxia U کنش پریشی حسی
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
visual agnosia U ادراک پریشی دیداری
diaschisis U کارکرد پریشی جانبی
windigo psychosis U روان پریشی ادمخواری
tactile agnosia U ادراک پریشی بساوشی
involutional psychosis U روان پریشی انحطاطی
puerperal psychosis U روان پریشی پس زایمانی
ideokinetic apraxia U کنش پریشی زنجیرهای
prosopagnosia U ادراک پریشی چهرهای
wihtiko psychosis U روان پریشی ادمخواری
psychotomimetics U داروهای روان پریشی زا
asomatognosia U ادراک پریشی تنی
psychoticism U روان پریشی گرایی
psychedelic drugs U داروهای روان پریشی زا
astereognosis U ادراک پریشی بساوشی
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
prepsychotic personality U شخصیت پیش روان پریشی
autopsychosis U روان پریشی خود- محور
holergasia U روان پریشی تمام عیار
amnestic apraxia U کردار پریشی یاد زدایشی
epochal psychosis U روان پریشی سنین انتقالی
allopsychosis U روان پریشی دگر محور
manic depressive psychosis U روان پریشی شیدایی افسردگی
presenile psychosis U روان پریشی پیش پیری
traumatic psychosis U روان پریشی اسیب زاد
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
palettes U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
palette U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
brief reactive psychosis U روان پریشی واکنشی کوتاه مدت
glib U چرب زبان زبان دار
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
contrast U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com